آهای تو .... آری با توام
هیچ طعم متعفن زندگی را زیر سایه های مرگ چشیده ای؟؟؟؟؟؟
هیچ دستانت را به دستان غریبه ای فشرده ای در حالی که به مرگ لبخند میزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی تو شعشعه های زندگی را در کوچه پس کوچه های رویایت دنبال میکردی
این ...این من بودم که با وجود تکه پاره ام در گوشه های زندان و اسارت در به در دنبال خورشید بودم