انتظار

می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب می شود
می دانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت ...
انتظار ...
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما...

من از ...........میترسم

من از عمق رفاقت ها، من از لطف صداقت ها، من از بازی نور در سینه بی قلب ظلمت ها نمی ترسم، من از حرف جدایی ها، مرگ آشنایی ها، من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم.
من از پروانه بودن ها، من از دیوانه بودن ها، من از بـازی یک شعله سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم، من از هیچ بودن ها، از عشق نداشتن ها، از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم

دنیای دستها

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است...
امروز دست هایت را می گیرند...
قصه عادت که شدی..
همان دستها را برایت تکان می دهند...!

دلتنگی

دلتنگی
از نیمه‌های شب
وقتی که تیک‌تاکِ عقربه‌ها
عمق تنهاییت را به رخ می‌کشند
آغاز می‌شود

خدایا

خدایا

کاش کسی راکه قسمت دیگریست



سرراهم قرارندهی تاشبهای دلتنگیش

برای من باشدوروزهای خوشیش برای دیگری