ღ
ایــن روزهآ....
نَــبضَـم
کُــند می زَنـَـد...
قَــلـبَم
تیــر می کِــشَـد...
دارَم
صِــدآی خُــرد شُـدَنِــ اِحــسـآسـم رآ
لـآ
بِـ لـآی چَــرخ دَنــدِه هـآی زِنــدِگـی می شِـنَــوَم...
ای غریبــه!
دســت هــایـــت را مـیـخــواهـم ،
نـتـرس بــرای گــرفــتـن نــمــیـخــواهــم
مــیـخــواهم دسـت چــپت را نــشانـش دهـم
تــا بــدانــد ان رگــی کــه تــو در دســت
چـپ خـویــش داری
را مــن خـیـلـی وقــت اســت بــا بیـــماری
نبــودنـــش
از دســت داده ام...
فـقــطـ همــیـن ...
"خریت"
به ترتیب مخفف حروف
اول این مراحله:
"خیـانت دیدن"
"رهـاش نکردن
"یـار و یاورش بودن"
و در نهایت
"تنهـا موندن" !
بیا آخرین شاهکارت را بیبین
مجسمـه ای با چـشمانی باز
خیره به دور دست
شاید شرق شاید غرب
مبهوت یک شکست،
مغلوب یک اتفاق
مصلوب یک عشق،
مفعول یک تاوان
خرده هایش را باد دارد می برد