ای آرزوی گم شده بغض های من


مانند یک بهار. مانند یک عبور….



از راه میرسی و مرا تازه میکنی.



همراه تو هزار عشق از راه میرسد


همراه تو بهار



بردشت خشک سینه من سبز میشود.



وقتی تو میرسی


. در کوچه های خلوت و تاریک قلب من



مهتاب میدمد



وقتی تو میرسی


ای آرزوی گم شده بغض های من



من نیز با تو به عشق میرسم

خوشبختی من پیدا کردن

"تو"

از بین این همه ضمیر بود...........!

 

حافظه ی آدم های غمگین قوی است



می دانند



کجای کدام خیابان



آن روز




مٌــردند.....!

چـه جمـلـه ای

سـرد اسـت و مـن تـنهایـم



چـه جمـلـه ای

!



پــــُر از کـلیـشه



پـــُـر از تـهـوع


جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی

:




ســرد اسـت



“…

یـخ نمـی کنـی


حـس نـمی کنـی


کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه



چـه سرمایـی را گـذرانـدم

کــاش مــا آدمـــهــا هـــم مثـــل گــربــه هــا بــا چــنـــد لــحــظــه بــو کــشــیــدن

مـــی فــهــمــیــدیــم کــــه هــر آشـــغالــــی ارزش وقـــت گذاشـــتـــن نــدارد...