صدا

دوربین

حرکت

باز هم برایم نقش بازی کن !

 

Et si quelquefois vous rencontrez




une personne



Qui ne sait plus sourire



Soyez généreux et offrez-lui le


vôtre

میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم..!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای...
هوای سرد.
صدای موج.
انتظار انتظار انتظار......
......
به خودت می ایی!
یادت می اید دیگر نه کسی است که از بشت بغلت کند..
نه دستی که شانه هایت را بگیرد
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد...
          
اسم این    *تنهایی*     است.

دلم که میگیرد...

دستش را میگیرم حوالی خانه تو ..!

تابش میدهم نزدیکی های نفس کشیدنت..!

یاد بوسه هایت می افتد کمی گریه میکند ..!

آرام میشود! ...

یک جایی هست که آدم دست به خودکشی میزنه
نه اینکه تیغ برداره رگ دستش رو بزنه، نه...
قید احساسش را میزنه