من با همه ی من بودنم . گاهی کم می آورم و بدجور دلم میگیرد از پیرامونی که سخت مرا احاطه کرده است . و اینجا تنها جایی است که خودم را فریاد میزنم با همه ی بغضها و دردها و نفرتها و عشق و شادی ها . و در نهایت سبکی و آرامشی درست که بعد از استفراغ جسم را در بر میگیرد... روح من نیز بعد از فریاد آرام می شود ....رام میشود !
ادامه...
خیله خب عصبانی نمیشم



اینقدر فارسی بنویس تا سریع شی
اگه وقت داشتی ترجمه اینو برام بنویس..بعضی کلماتشو متوجه میشم...
راستی شما به ترکی استانبولی مسلطی؟
سلام فرزانه ی عزیزم

گاهیـ دلت میـخوآد همه ی بغضات از تو نگات خونده بشه
چون جسارت گفتن کلمه ها رو نداریـ...
اما یه نگاه گنگ تحویل میـگیریـ
و یه جمله مثله:چیزیـ شده؟
از اونجاست که بغضتو بایه لیوان آب سر میـکشیـ و بالبخند
میـگیـ نه هیچیـ...!