من با همه ی من بودنم . گاهی کم می آورم و بدجور دلم میگیرد از پیرامونی که سخت مرا احاطه کرده است . و اینجا تنها جایی است که خودم را فریاد میزنم با همه ی بغضها و دردها و نفرتها و عشق و شادی ها . و در نهایت سبکی و آرامشی درست که بعد از استفراغ جسم را در بر میگیرد... روح من نیز بعد از فریاد آرام می شود ....رام میشود !
ادامه...
سکوت
و صبوری م را به حسابِ ضعف و بی کسی ام نگذار دلم
به چیزهایی پای بند است که تو
یادت نمی آید...! تلنگری
بزنی، آوار می شوم.... شکستنی
تر از آنم که محتاجِ سنگی باشم..
farzaneh
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ