محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم آنچه که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم
احساس من
قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی
من استاد ِ به هیچ دلبستنم
ساعتها به دیوار خیره میشوم
و به تو نگاه میکنم
که استاد ِ نبودنی ..
معلم برای سفید بودن صفحه ی نقاشی ام تنبیهم کرد و"همه"به من خندیدند... اما من خدایی را کشیده بودم که "همه"می گفتند دیدنی نیست...