الله اکبر

یکی از دوستام تعریف میکرد:
مامانم موقع نماز خوندن عادت داره به زبون الله اکبری با ما مکالمه کنه!
یعنی اینکه وسطِ نماز هر الله اکبر بلندی که میگه،یه منظوری داره!
اونموقع ست که ما هی چک میکنیم ببینیم منظورش چیه!
یه روز وسط نماز یه الله اکبر کشداری گفت!
...
منم مثل فشنگ از جام پریدم و زیر گازو چک کردم؛
پشت درو نگاه کردم که ببینم کسی در نزده باشه!
چراغارو چک کردم مبادا یکی روشن مونده باشه!
چیزی پیدا نکردم به مامانم نگاه کردم دیدم داره هی با چشم و ابروش واسه من ناز میکنه!
آخر که دید من نفهمیدم یه اخمی کرد و یه الله اکبر شدید و بیخیال شد!
وقتی نمازش تموم شد با عصبانیت برگشت گفت:
واقعا که خـــــــــــــری! مگه کوری نمیبینی گرممه!
یه ساعته میگم کــولر رو روشن کن .
نظرات 2 + ارسال نظر
vahid یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ق.ظ http://hamechi-vahid.blogsky.com

دقیقا مثل مادر من! ولی اون بیشتر منظورش اینه ک کمتر سر و صدا کنیم.. شما اجازه میدین من لینکتون کنم؟ ی اسم هم بگین بی زحمت ک با چ اسمی باشه...

پریسا دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:31 ب.ظ

بیشتر مطالبتو خوندم همشون عالی بودن. ممنون.

misi azizam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد