کافیست..................

چقدر

کم توقع شده ام

نه آغوشت را میخواهم،

نه یک بوسه !

نه دیگر بودنت را !

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست!


مرا به آرامش میرساند

حتی

اصطحکاک سایه هایمان

 

دلم سفرمیخواهد

دلم سفرمیخواهد...
نه برای رسیدن به جایی...
فقط برای رفتن...!

بگذار تا ابد بخوابم

هر شب در رؤیای من



قدم می نهی!



بیدار که می شوم



چشم من از تو خالیست

!



و نگاهم ... درد می گیرد ازین بیداری



تنها ... اگر در رؤیای من



می آیی......بگو



بگذار تا ابد بخوابم !

غم دانه دانه می افتد روی گونه هایم ، آری شور است طعم نبودنت !

نافم را که بریدند


نافم را که بریدند ، فاصله ها شد تقدیر من

آری از همان وقتها شروع شد بی تو بودنم . . .