صدای باران برایم یاداور روزیست
که با چه شوقی بر پنجره ی دلت
می کوبیدم
...
+پس کجایی داره بارون میباره؟؟
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم آنچه که اسمش را غرور
گذاشته ام برایت به زمین بکوبم
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی
غیــــــرت دارم روی
خـــــــاطـــراتمـــــان
بــــرای
هر کســی
تعریفشـــان
نمی کنـــم
تـــو
فقــــط مـرد بـــاش
. . . و
.
.
.
انکــارشان
نکـــــن