دلم یک بغل واژه ی سرد جدایی میخواهد...
این
روزهای تابستانی...
آفتاب
نبودنت آزارم میدهد........!
یا
بیا...و بهارم باش...
یا
برای همیشه برو تا پاییز شوم...
نگذار
بین بهار و پاییز...بسوزم!
دلـــم...!!
بـرای تـو کـه نــه...!!
ولـــی...!!
بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان
تـــنــگ شـــده ...!!
بـرای تـو کـــه نـه...!!
ولـی...!!
بـــرای * مــواظـب خــودت بــاش * گفتن
تـــنـــگ شـــده ...!!
بــرای تــو کــه نــه...!!
ولـی بــرای نــگــاهـی کــه تــا
پـیــچ ســر کــوچـه تــعـقــیـبـت مـی کـرد
تـنـگ شـده ...!!
بـرای تــو کــه نـه...!!
ولـی...!!
بـرای دلــی کــه نــگــرانــت مـی شــد
تــنـگ شـده...!!
دلـتنگـــــی را چگونه هجـــــی کنم؛
تا درک کنی ....؟!
چهار ستون بدنم زیر سنگینی اش تا خورده...!
چه ساختن هایی که مرا سوخت...
و چه سوختن هایی که مرا ساخت..
.به آتش کشیدنم مبارکم باشد...!
بزرگ که می شوی،غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند...
دردهایت نیز...
غافل از آنکه لبخندهایت را در آلبوم کودکیت
جا گذاشته ای...شاید بزرگ شدن اتفاق خوبی نباشد...!