کسی که نشسته است همیشه خسته نیست شاید جایی برای رفتن نداشته باشد
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده
جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی
او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز
بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم
مــــو ـهـایم را آنقـــــدر کوتـــاه میکنـــم
تــا خاطـــــره انگشتــــانتـــ را از یـــاد ببرنـــــد
اگر درد داری...تحمل کن...روی هم که تلنبار شد...دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!کم کم خودش بی حس میشود...!
دلتنگی تنها نصیب من بود از زیباییهایت