گاهی به پچ پچ های باران گوش کن

پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد...
و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِبوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند

 

آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش ِ او بسیار بزرگ است
گاهی به پچ پچ های باران گوش کن

 

..........

با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را . .

چوپان دروغگو

چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ......تنها بود....وازفرط تنهایی ندای " گرگ آمد"سر می داد اما هیچ کس تنهایی اش را درک نکرد و همه در پی گرگ بودند و در این میان تنها گرگ فهمید که چوپان تنهاست

دلتنگی .......

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست 

 ما که هر لحظه و هرجا یاد توییم  

هر ستاره نشان از غم و دلتنگی من 

 آسمان را بفرستم که بدانی همه جا  

 

یاد  توام

اون لحظه

اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو 

پیدا 

 

 کردم یاد اون روزایی افتادم که به 

  

 

۱۰۰ 

 تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم .