هنـــوز نـمیـدانــم چـــرا

تبعـید آدم بهــانـه داشت ،

یک سیـب !

امــــا مـن

هنـــوز نـمیـدانــم چـــرا

بــی بهـــانـه از قلــبت تبعیــد شــدم !

دلــــم کـــه میگـــــیرد

قـــــدم میـــــــزنم در سنــــــــگ فــــــــرش های  

 

خــــــــیابـــــــان

روی رد پــــاهــــــــای تـــــــو !

چه حس خوبیست

وقتی من ،تــــــــــــــــو میشوم

دود می کنم تنهاییم را

دود می کنم تنهاییم را

میان خیال های به باور نرسیده!

هنوز فراموشی در دنیای من رسم نیست

ولی می گذرد ؛

می گذرد تنهای ام کنار تمام رویاهایی

که کـال مانـد!

دوست داشتَنت



معادله ای ست که ،



نفس هایَم را



اثبات می کند!

فراموش کردنت کار آسانی است !

فراموش کردنت کار آسانی است !



کافی است دراز بکشم ،


چشمهایم را ببندم و نفس نکشم !