گاهی
مرا یاد کن …
من
همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان
را به زمین می دوختی …اری من همانم
دلم یک بغل واژه ی سرد جدایی میخواهد...
این
روزهای تابستانی...
آفتاب
نبودنت آزارم میدهد........!
یا
بیا...و بهارم باش...
یا
برای همیشه برو تا پاییز شوم...
نگذار
بین بهار و پاییز...بسوزم!
به جان چشمانت قسم
اینبار
آنچنان رفتنی ام …
که
، کاسه های آب را هم قسم دهی
نه
آن روزها باز میگردند و نه من . . .