داشتم تو پیاده رو میرفتم که یهو یه موتوری توی
عابر پیاده با سرعت از بغلم رد شد و نزدیک بود
بزنه به من!
داد زدم اینجا پیاده روئه ها!!!
جواب داد اینجا ایرانه ها!!!
حرفش منطقی بود ، کاملا قانع شدم!!!
دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره
کوچمون تیغ خریدم
رفتم حموم، یه هو دیدم که خودمون تو حموم
تیغ داریم /:
اینقدر اعصابم خورد شد که !!
هیچی دیگه،خود کشی نکردم...
:)))))))
کاش باران بگیرد...کاش باران بگیرد و
شیشه بخار کند...و
من همه دلتنگی هایم را رویش "ها" کنم ...
و با گوشه ی آستینم،
همه را یک باره پاک کنم...و خلاص...