رازی که در میان حنجره ام دق میکند ،

دوستت دارم ،


رازیست که در میان حنجره ام دق میکند ،


وقتی که نیستی . . .




.

شـــــــــب هــــــایـــــم درد دارنــــــد ...

شـــــــــب هــــــایـــــم

درد دارنــــــد ...

وقتی ندانم چراغ اتاق ات را ...

کدام لعنتی خاموش می کند .

قول وقرارهایمان جایش امن است...
زیرپای تو...

داشتــــن تو … می ارزد… به.......

میــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی
جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم
و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم
تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم
آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم
داشتــــن تو
می ارزد
به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا

با ارزش تر

گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی....
اما مهربانم دیگر دلی برام باقی نمونده که بخواد از بس ناگفته ها بنویسه
خسته از گذشته های نچندان دور وبدون هیچ امیدی به اینده....
تنها کوله باری از خاطرات را به دوش میکشم
جایی سراغ نداری که بتوانم برای لحظه ای کوله ام را بگذارم و به اندازه چشم بر هم زدنی اروم بگیرم
نه....
ازمن نخواه که کوله ام رو برشانه های تو بگذارم...
حتی شانه های تو را در رویانیز ازان خود نمی دانم
این است حقیقت نه...
شانه هایت با ارزش تراز این است که ارامگاه من باشد
باارزش تر باور کن....