چرا اینقدر غصه دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میگن تمومه.... تو میری قلبم و می شکنی... نزار باور کنم....!
خبری ازت ندارم، دیگه دارم کم میارم، تو به فکر منی یا نه؟، چرا اینقدر غصه دارم؟!

غریبانه

غربت را نباید درالفبای شهرغریب


جستجو کرد. همین که عزیزت نگاهش را


به طرف دیگری کرد، تو غریبی

دل.........

عجب موجود سخت جانی ست دل !
هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد و باز هم برایت میتپد !

نه نمیشه

نه نمی شه... اینجا دیگه آخرِ خط با تو بودنِ، میدونم میدونی‌، به هر کی تو این راه پیِ رده منِ بگو که رفت نمیاد... ای یار... با من نمون،با من نمون که ما ته قصه نمیرسیم به هم ، نه نمون.... بذار تموم راه و با خیال تو تنها برم، نه نمون با من.. اگه دلت با منِه نگو بمون، نگو بدونِ من نرو... نگو با من بمون، نگو بی من راهی این سفر نشو.... منو ببخش اگه دلم تورو نبرد، تورو شکست... تورو ندید ،‌ منو ببخش! اگه دل من از تو ساده برید... نه بخند! منو شریک بغض بی هوای هر شبت نکن.... باز بخند! سکوتم و تمام شب پر از هوای تازه کن،‌ بغض نکن ،‌ ای عشق... باید برم، حس می کنم از حال جاده ها که وقت رفتنِ... تو دلم تموم جاده ها شبیه از تو دل بریدنِ.... نه نیا با من!

عشق در عصری دیگر

دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر
عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست دلبرم بودی
در روزگار شارل آیزنهاور
ژولیت گریکو
پل الوار
پابلو نرودا
چاپلین
سید درویش و نجیب الریحانی
دلم می خواست شبی
با تو در فلورانس شام می خوردم

 

آن جا که تندیس های میکل انژ
هنوز هم نان و شراب را با جهان گردان قسمت می کنند
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته ی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو
ماشین های فراری و شلوارهای جین
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم
عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکان ها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری
که از ان نقاشان بود
از ان موسیقی دان ها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم می خواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو می کنیم
در عصری که با عشق بیگانه است