چوپان دروغگو

چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ......تنها بود....وازفرط تنهایی ندای " گرگ آمد"سر می داد اما هیچ کس تنهایی اش را درک نکرد و همه در پی گرگ بودند و در این میان تنها گرگ فهمید که چوپان تنهاست

دلتنگی .......

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست 

 ما که هر لحظه و هرجا یاد توییم  

هر ستاره نشان از غم و دلتنگی من 

 آسمان را بفرستم که بدانی همه جا  

 

یاد  توام

اون لحظه

اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو 

پیدا 

 

 کردم یاد اون روزایی افتادم که به 

  

 

۱۰۰ 

 تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم .

باران "عشق"

در زیر باران "عشق" باید ماند تا  

 "غبار
 

تنهایی" را شست
 

نمی دانم 

در زیر کدامین باران ایستاده ام که 

 

 اینگونه "تنها " ولی خیسم...

خیالی نیست تو هم بنویس و برو... !!!

خودَم قَبول دارم کهنه شده ام
 

آنقدر کهنه
 

که می شوَد 

 
رویِ گَرد و خاک تَنم یادگاری نوشت

 

خیالی نیست تو هم بنویس و  

 

برو... !!!
.