کاش می دانستی که ....

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

و با کدام واژه عشق را معنا کنم

مهربانم تو بگو بعد از تو از کدام دریچه، آسمان را به تماشا بنشینم؟
و با کدام واژه عشق را معنا کنم!!!

بازگرد
که با تو زندگی رنگ و بوی دگر دارد
باور کن من هنوز هم به قداست چشمان تو ایمان دارم...

زین پس تنها ادامه می دهم، 

 

در زیر باران....
 

 

حتی به درخواست چتر هم جواب 

 

 رد میدهم و کناری می اندازمش
 

 

میخواهم تنهایی ام را به رخ این 

 

 هوای دو نفره بکشم....!
 

 

باران نبار من نه چتر دارم  

 

نه یار...!

زنگ میزنم از طرفت به خودم!!!

حرف میزنم به جایت با خودم

!!!
راستی صدایت چه قدر شبیه هق هقم شده است

سخت است یکرنگ ماندن

سخت است یکرنگ ماندن 


در دنیایى که مردمش براى  

 

پررنگ شدن حاضرند  

 

هزار رنگ باشند