همیشه از همان ابتدای
آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه
جمـلـه ای !
پــــُر
از کـلیـشه …
پـــُـر
از تـهـوع …
جـای
ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ
نمـی کنـی …
حـس
نـمی کنـی …
کـه
مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه
سرمایـی را گـذرانـدم
کاش من گاهی مرد بودم !
می
شد تنهاییم را،
به
خیابان بیاورم!
سیگاری
دودکنم ونگران نگاه های مردم ،نباشم
کاش
من گاهی مرد بودم !
می
شد شادیم را ... به کوچه ها بریزم ... باصدای بلندبخندم
و
هیچ
ماشینی .. برای سوارکردنم ترمز نکند .. !
مـَــن ..
طَعـــم شیرین یافتن را................
در طَعم تلــخ از دَست دادن یافتــَـم
و در این میان............................
سَهم من تنهـــــا یک یادَت به خیر
ساده بود ..