میگفت دگر باره به خوابم بینی .... پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست...

خیره

من استاد ِ به هیچ دلبستنم

ساعت‌ها به دیوار خیره می‌شوم

و به تو نگاه می‌کنم

که استاد ِ نبودنی ..

 

دود می کنم تنهاییم را

میان خیال های به باور نرسیده!

هنوز فراموشی در دنیای من رسم نیست

ولی می گذرد ؛

می گذرد تنهای ام کنار تمام رویاهایی

که کـال مانـد!

دلت را چند میفروشی؟؟

دختر حوا!!

دلت را چند میفروشی؟؟
فروشی نیست!
دستهایت را کوتاه کن از دلم!
همین روزها قباله اش به نام خدا خورد؛
دیگر باید شأن مالکش را حفظ کند

سکوت میکنم

سکوتم رضایت نیست

حجمی بزرگ از فریاد است

که...

بستری برای حضور نیافته