تو را خیلی دوست دارم و تنها معنای زندگی ام با تو بودن است وبی تو من نیستم اما هنوز نمی دانم چرا با اینکه اینقدر دوستت دارم تو را بی وجودت زندگی میکنم

آدرس عشق

یک روز آدرس عشق را پرسیدم

عمویم به من گورستان را نشان داد و گفت عشق آدرس ندارد اما انتهایش اینجاست

تنها چیزی بود که یادم دادی.......

تو را مثل مادری که بچه هایش را دوست میدارد دوست داشتم

تو را مثل اسیرمحکوم به سیاهی که سالها  درون سوراخ هاانتظار خورشید را میکشد دوست داشتم

تو را مثل سرمازده ای که  در پی خانه ای گرم است دوست داشتم

آه ه ه ه ه ه

من چه کردم سالهایم را مثل پول خرج کردن به باد دادم

پایان هر اشتباه یک راه درست است

این تنها چیزی بود که یادم دادی

هر بار که دستهایم را میگشایم قطره قطره خون میچکد

اگر از بیرون نگاه کنی حتی جای یک زخم هم نمیبینی

اما اگر درونم را بنگری  میبینی  تک تک زخم های رگ هایم را

عکس ها.........

همه فکر میکنند که زشت ترین صورتشان درون عکس هاست

اما اشتباه میکنند بلکه زیبا ترین صورتشان درون عکس ها تجلی میکند چون

دروغ نمیگویند

ترک نمیکنند

بی وفایی نمیکنند

پشت سرت حرف نمیزنند

قلبت را نمیشکنند

بازی ات نمیدهند

خیانت نمیکنند

اما وقتی پای واقعیت میرسد همه را انجام میدهند

اما درون عکس ها ساکت و معصوم اند کاش کسی وارد زندگی نشود و فقط عکسش را بفرستد