گـاهی نـدانـسـته از یــک نـفـر بـتی درســت مــیـکـنی
آنــقـدر بـزرگ که از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــاری بـر نـمی آیـد
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
خدا جونم بس کن
خسته شدم
التماست میکنم
بس کن
دیگه میخوام بمیرم
جون هر کی که دوستش داری بسمه
دیگه میخوام بمیرم