با ارزش تر

گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی....
اما مهربانم دیگر دلی برام باقی نمونده که بخواد از بس ناگفته ها بنویسه
خسته از گذشته های نچندان دور وبدون هیچ امیدی به اینده....
تنها کوله باری از خاطرات را به دوش میکشم
جایی سراغ نداری که بتوانم برای لحظه ای کوله ام را بگذارم و به اندازه چشم بر هم زدنی اروم بگیرم
نه....
ازمن نخواه که کوله ام رو برشانه های تو بگذارم...
حتی شانه های تو را در رویانیز ازان خود نمی دانم
این است حقیقت نه...
شانه هایت با ارزش تراز این است که ارامگاه من باشد
باارزش تر باور کن....

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

گر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد...




اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی

دلـــم...!! بـرای تـو کـه نــه


دلـــم...!!

بـرای تـو کـه نــه...!!

ولـــی...!!

بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان تـــنــگ شـــده ...!!

بـرای تـو کـــه نـه...!!

ولـی...!!

بـــرای * مــواظـب خــودت بــاش * گفتن تـــنـــگ شـــده ...!!

بــرای تــو کــه نــه...!!

ولـی بــرای نــگــاهـی کــه تــا پـیــچ ســر کــوچـه تــعـقــیـبـت مـی کـرد


تـنـگ شـده ...!!

بـرای تــو کــه نـه...!!

ولـی...!!

بـرای دلــی کــه نــگــرانــت مـی شــد تــنـگ شـده...!!

نکند.............

هرچه میروم نمیرسم,


گاه با خود فکرمیکنم

.

.

.

.


    
نکند من باشم کلاغ آخر قصه ها







Alexa Certified Site Stats for ParsSkin.com

...

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این شقایق با نگاهی سرد پرپر میشود