قلـــب عزیز لطفــا خفه شـــو و در همه کارها
"دخالــت" نــــکن !
هـمان کـه خـــون "پمـــپاژ" کــــنی کافـیسـت . . .
اگر هــم "خـــسته" شـدی اجبـــاری نیسـت به
کــار !
هــر وقـت دلـت خواســـت دیگـــر "کـار"
نَـــکُن ...!
نگران نباش
چشم های ِ وحشی ِ مرا
هیچ نگاه هرزه ای رام نخواهد کرد
...
تو فقط
از مرز چشم های ِ دلم ،
پا بیرون نگذار ...
می دانی
من هنوز هم در پس تمام اتفاق هایی که نیفتاده اند
می شکنم ...
چشم هایت را ببند
گوش کن
دخترکی دلش را بغل گرفته
و زیر آوار ِ بغض های فروریخته اش ،
جیغ می کشد
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
مهربانم تو بگو بعد از تو از کدام دریچه، آسمان را
به تماشا بنشینم؟
و
با کدام واژه عشق را معنا کنم!!!
بازگرد
که
با تو زندگی رنگ و بوی دگر دارد
باور
کن من هنوز هم به قداست چشمان تو ایمان دارم...