اگردرد داری...تحمل کن...
روی هم که تلنبار شد...
دیگر نمیفهمی کدام درد
از کجاس...!
کم کم خودش بی حس میشود...!
برای رفتن کافی بود با شهامت و صداقت بگویی : خدانگهدار
این همه بازی و دروغ و آسمان و ریسمان بافتن نداشت !!
مطمئن باش که در آن صورت قابل احترام تر بودی ........ نمی دانم چرا انسانها هنوز یاد نگرفته اند که :
می توان به زیبایی درود ، بدرود گفت
تو حرفت را بزن چکار داری که باران نمی بارد
اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند
دست خودشان نیست به شرط چاقو به دنیا آمده اند
تا پیراهنت را سیاه نبینند باور نمیکنند چیزی را از دست داده ای
Ah İstanbul İstanbul olalı
Hiç görmedi böyle keder
Kalmadı bende gururdan eser
Geberiyorum aşkından