هیچ ندیدی......

تو هیچ ندیدی سیل اشکهایم را که برایت ریختم

هیچ ندیدی ذره ذره آب شدنم را وقتی که به تو فکر میکردم

هیچ حس نکردی که مثل انتظار کشیدن برای مرگ انتظارت را میکشم

تو یک انسان سرشار از امید و آرزو

و من  یک نفر  سرسری با زندگی تباه شده

لطفا ترحم هایت را  برایم زیادی ندان

تو را ...........

تو را نه فقط برای یک روز بلکه برای همه ی روزهایم نوشتم

تو را نه فقط برای دنیایم بلکه برای محشرم نوشتم

مثل همه .....

این چشم ها زمانی مال تو بود اما تو آمدی , رفتی

و تمام شدی

وحالا مثل همه ای دروغگو و غریبه

این باران است.......

این باران است دلیل شادی ام

چون اگر گریه هم کنم معلوم نمیشود

او هوسم نیست     همه نفسم هست