الان

الان تنهای تنهایم و تنها میگریم و بازهم تنها در سیل اشکهایم خفه میشوم

اگر شرط به تو رسیدن دنباله ی پرنده ها باشد

اگر شرط به تو رسیدن دنباله ی پرنده ها باشد

خود را بی هیچ اندیشه ای از بلندی ها رها خواهم

 کرد و خودم را تسلیم پوچی ها میکنم بی انکه

بدانم کجا خواهم افتاد

اگر جایی که خواهم افتاد آغوش تو باشد به همه ی اینها می ارزد

اگر روزی آوار دلتنگی بر سرت خراب شد

اگر روزی آوار دلتنگی بر سرت خراب شد مرا

صدا بزن شاید نتوانم تو را بخندانم اما میتوانم با تو

بگریم

اگر یک روز تصمیم به مردن گرفتی صدایم کن

شاید نتوانم منصرفت کنم اما میتوانم با تو بمیرم

اگر روزی از تمام زیبایی های دنیا دست کشیدی

اگر روزی از تمام زیبایی های دنیا دست کشیدی و

 آرزوی مرگ کردی به کنارم بیا تا نشانت بدهم

مرگی را که در زندگی بی تو تجربه کردم

اگر به کسی جز من عشقت را نثار کنی

اگر به کسی جز من عشقت را نثار کنی

دعا میکنم که اشک هایت خون و قهقهه هایت

فریاد گردند

آری به جای بهشت جهنم را برایت میطلبم که

شراره های آتش هم از سرت زیاد است برای

 تویی که همه عمر ویرانم کردی