چقدر خوشحـال بود شیطــان وقتی چیدم سیب را
گمان می کرد فریب داده است مرا
نمی دانست تو پرسیده بودی
مرا بیشتر دوست داری
یا ماندن در بهشـــت را؟؟؟
در من چه چیز را تکرار میکنی؟
نفس هایت را یا کمرنگی حضورت را
من دچار تکرار نبودن هایت شده ام
نفس هایم بهانه است
دلم برای خودم، دلم برای دغدغه ها و آرزوهایم،
دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند
کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست ..
تا کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند