هرگز
به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی بدست
بگیرند
دفتر سرنوشت را ورق بزنند
خاطراتت
را پاک کنند و در پایانش بنویسند:
قسمت
نبود!!
.
امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم...
دلم به حال تنهایی خود سوخت.....
در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را......
به دست اشکهایم می سپارم .....
تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند......
میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم.....
نه به آن مفتی که تو خریدی ......
به بهای سالهای باقی مانده از آینده ام!!
انگاه که غرور کسی را له می کنی ...
، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی....
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ....
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی...
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری...
می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟