✿ツدر آغـوش
خـــودَم هَـسـتَـم ...
مَــن خــودَم را دَر آغــوش گــرفـتـه ام !
نَــه چَـنـدان بـا لـطـافَـت
نَـــه چَـنـدان بــا مـحـبـَت
امَـــا وَفـــادار . . . وَفــــادار . . . !
✿ツ
از تو چیزی جز سکوت
در نگاه آسمان برایم نمانده است
همان آسمانی که ستاره هایش را
تک به تک برای روزهای با تو بودن سوا کرده بودم،
پس از تو حتی اشکهایش را هم از من دریغ میکند
گویی که دیگر مرا بی تو نمی شناسد!
نمیدانم...!
تقدیر یا تو ...!
بوسه بر لبهای کدامین غریبه زدی
که آسمان اینجنین با خودش هم قهر کرده است…!!!
یگر دلم برای هیچکس تنگ نمی شود
حتی خودم
عادت مان دادند که نباید دلتنگ شد.....
نباید عاشق شد_ نباید دوست داشت
فقط زیر چشمی نگاه کن!
آه و حسرت هایت را در سینه نهان کن
و چشمان بارانیت را
زیر چتر رویاهایت بگیر!
بگو دلم دیگر برای هیچکس تنگ نمی شود
حتی خودم!
میترسم از روزی که من هم،
صداقت را مصلحت ندانم.
ظلم، حق من باشد.
تنها برای من، عدالت معنای خاص یابد.
حیات به مفهوم زندگی، تنها نصیب خودم باشد.
غرور عادت کم خلقیهای خودخواهانه من گردد.
میترسم روزی، اشکها و لبخندها، دلم را تکانی هم ندهند.
میترسم از آن روزی که آخرین امیدش را براحتی، بسادگی بستانم.
باور کنید باید بترسم، مگر نه این است که آدمهای بسیاری، تنها ادای و ادعای انسانیت را دارند … میترسم!