من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم... نام مرا گذاشتند"با جنبه "
بی آنکه بدانند : خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
· من آدم نیستم
بگذار حوا بمانم
من به جھنمی بودن عادت دارم...
اعتراف میکنم خوب هم که باشی از بس بدی دیده اند
، خوبیهایت را باور نمیکنند ...
نفرین به شهری که
در آن غریبه ها آشنا ترند ... نفرین
سلام ای زندگی خوبی؟
ای یار قدیمی سراغی از احوال ما دیگر نمیگیری؟؟
کمی نامهربان گشتی ببینم امتحان دیگری در پیش رو داری؟؟؟
تمام عمر ما شد درس و امتحان و گاهی تجدیدی
آهای ای زندگی سهم مردودی که تقدیرم نفرمودی؟؟؟؟
خدایی غیر درس و امتحان صبر کار دیگری با ما نداری؟؟؟؟؟
روی خوش یا خرده حالی هم محبت در بساطت نیست؟؟؟؟؟؟
عزیزم زندگی قهری؟؟؟؟؟؟؟
این منم فرزند آدم میهمان خاکی دنیا
آهای ای زندگی با مردمان قدری مدارا کن
گره از ابروان بسته ات وا کن سعادت را مهیا کن
و بر دهلیزهای قلبمان بنویس که ورود کینه ممنوع است
بگو تا عشق مهمان خانه ها گردد تا که نوازش بازهم به ما بازگردد
رسوم دوستداری را تو احیا کن و بر دیوارها حک کن
در این وادی ویرانه سلام و خنده آزاد است
وبا یاد خدا بازار حزن و خوف تعطیل است
وکسی اینجا به جرم عاشقی در بند و تنها نیست
بگو آی زندگی بگو..................